خبرگزاری موج-معصومه پاداش ستوده؛/ آنچه در فضای مجازی میبینیم ویترینی است که تنها عکسهای قشنگی از کالاها (و نه خود کالاها) در آن چیده شده است و در پشت آن، اساساً کالایی وجود ندارد در واقع ما در فضای مجازی شاهد هویتهای فتوشاپی و دستکاریشده هستیم.
تلگرام،فیسبوک، اینستاگرام، توئیتر، گوگل و ... این روزها واژه های آشنایی هستند که دامن اغلب ما را گرفته اند.
فضای مجازی و شبکه های اجتماعی که یکی از مهمترین ابزارهای اطلاعاتی و نمود جهانی شدن است گویی در کشور و به ویژه استان ما گیلان افراد را دچار مشکلات و سردرگمی هایی کرده است.
آنچه که روانشناسان و جامعه شناسان در گذشته یعنی قبل از فراگیری فضای مجازی به شکل امروزی گوشزد کرده بودند، گویی با گسترش و توسعه این فضا رو به فزونی نهاده است.
متزلزل شدن و از بین رفتن هویت واقعی افراد و سردرگمی آنان به وِیژه جوانان در این فضا از جمله مشکلاتی است که تجلی کرده است.
اگرچه شبکه های اجتماعی مجازی و پیام رسان ها در فرایند ارتباطات می توانند دارای تأثیرات مثبت هم باشند، اما آنچه که از رصد فضای مجازی بر می آید؛ در حال حاضر با افرادی با سبک زندگی و تفکری خاص مواجه هستیم که با خود واقعی شان فاصله داشته و به دنبال تایید دیگران هستند.
آنچه که تاکنون بنده به عنوان یک فعال رسانه ای و کاربر فضای مجازی دریافته ام اینست که فضای مجازی نوعی از بحران هویت را در میان طیف گسترده ای از جوانان بهوجود آورده و این بحران هویت در زمینه های فردی ناهمگونی های هویتی را سبب شده و به نحوی تعادل اجتماعی را متأثر کرده است.
برای اینکه مساله بحران هویتی را تبیین کنم با این پرسش که ما در فضای مجازی تا چه میزان شبیه خود واقعی مان هستیم، آغاز می نمایم.
با نگاهی گذرا به عکس ها و مطالب پروفایل و صفحه اینستاگرام افراد به ویژه افرادی که آنها را از نزدیک می شناسیم این پرسش در ذهن ما ایجاد می شود که فرد مورد با انتشار مطالب خود هنوز در ذهن ما ناشناخته است.
آیا تاکنون این میزان از درونیات او را می دانسته ایم؟
آیا این فرد با نوشته ها و عکس هایش خود واقعیش را نمایش می دهد یا اینکه تنها با تظاهر به دنبال تایید گرفتن از دیگران است؟
در بسیاری از عکس ها و مطالب افراد متفکر نمایی و فیلسوف نمایی به وضوح دیده می شود.
به این معنا که بسیاری از کاربران فضای مجازی به شکلهای مختلف جملههای عمیق و ناب را بهعنوان معرفی خود در معرض دید دیگران قرار میدهند.
جملههایی درباره سرنوشت، جهان هستی، یک رویداد مشخص، خدا، مشقّتهای انسان بودن، غافل و جاهل بودن سایر انسانها، محور هستی بودن انسان و....
وقتی این عکسها و پیامها را مرور میکنیم بیتردید به یک نتیجه میرسیم: این فرد چه نگاه عمیقی به دنیای پیرامونش دارد.
او درباره هستی تأمل میکند، تغییرات جهان اطرافش را رصد میکند، میبیند و نمیگذرد، پرسش دارد و جهان و مردمان آنرا عالمانه می نگرد.
گفته می شود؛ حدود چهل میلیون ایرانی فقط عضوشبکه اجتماعی تلگرام هستند.
بررسیهای اولیه نشان میدهد که بخش قابلتوجهی از این تعداد، خودشان را با این نوع عکسها و جملهها معرفی میکنند.
برخی از جامعه شناسان معتقدند که امروزه، افراد یک هویت آنلاین online؛ یعنی هویتی که در فضای مجازی در مقابل چشم دیگران قرار میدهند و یک هویت آفلاین offline، یعنی هویتی خارج از فضای مجازی دارند.
قطعاً وضعیت مطلوب آن است که هویت آنلاین/مجازی آدمها ادامه همان هویت آفلاینشان باشد و با آن تناسب داشته باشد.
ولی در بیشتر موارد این اتفاق رخ نمیدهد.
آنچه در فضای مجازی میبینیم ویترینی است که تنها عکسهای قشنگی از کالاها (و نه خود کالاها) در آن چیده شده است و در پشت آن، اساساً کالایی وجود ندارد.
در واقع شاهد هویتهای فتوشاپی و دستکاریشده هستیم.
من آنی مینمایم که در واقعیت نیستم!
شاید بتوان در اینگونه موارد اصطلاح نوکیسه گان فرهنگی را بکار ببریم. آدمهایی که میبینند هماکنون باکلاس بودن به حرفهای قشنگ زدن است و برای همین پروفایلها یا صفحههای اینستاگرامی شان پرشده از جملههای قشنگ فیلسوفانه.
این پدیده آنقدر سکه بازار شده است که کافی است در سایت گوگل عبارت «جملههای ناب برای...» را تایپ کنید.
افراد آنقدر این جمله را در گوگل تایپ کردهاند که در ادامه گوگل به شما پیشنهاد میدهد: جملههای ناب برای استاتوس، جملههای ناب برای پروفایل تلگرام، جملههای ناب برای بیوی اینستاگرام.
حتی کانالهایی ساخته شده است ک صرفاً برای دیگران این جملههای ناب دو سطری را منتشر میکنند.
هموطنانمان جملههای عالمانه را از گوگل کات cut و سپس در صفحه شخصیشان پیست paste میکنند؛ و بعید نیست که بسیاری اساساً این جملهها را نفهمند ولی منتشر کنند.
نکته بسیار جالب اینست که؛ ما شاهد ظهور آدمهایی با دانش چهلکلمهای یا دوسطری هستیم.
درباره همهچیز دو سطر میدانند.
نیچ? بدبخت دویست صفحه کتاب نوشت و در صفحه آخر آن به جملهای درخشان رسید. نوکیسگان فرهنگی حوصله خواندن آن دویست صفحه را ندارند و فقط جمله صفحه آخر را برمیدارند. به همین دلیل هویتهای آنلاین ما با هویتهای آفلاینمان تناسبی ندارد.
در اینترنت یکچیزیم و در زندگی واقعی چیزی دیگر.
همهچیز در سطح و صفحهنمایش اتفاق میافتد.
به نظر برخی کارشناسان این حوزه، یکی از دلایل دورویی افراد توهم فرهیختگی است و البته بسیاری دیگر نیز خود واقعی شان هستند.
اینجاست که باید گفت ؛ برای تظاهر به آن چه که نیستیم ، لازم نیست در فیس بوک ، اینستاگرام ، توییتر یا هر جای دیگری باشیم .
بیرون از خانه ، در محل کار، و در جمع دوستان ، اغلب ما صرفا یک بازیگریم تا تایید مردم را بگیریم . اما در خانه ...
خوب در این مورد باید به سراغ همسر و فرزندان آن فرد رفت.
به شرطی که تهدید و ارعاب نشده باشند.
ماهیت دوپهلوی افراد در فضای واقعی و مجازی مصداق داستان گورخر است که از او پرسیدند:
تو سیاهی با خط های سفید؟
یا سفیدی با خط های سیاه؟
و گورخر گفت:
تو خوبی با عادت های بد؟
یا بدی با عادت های خوب؟...
و سوالی که پیش می آید اینکه واقعیت این افراد کدام است؟ در برخی مباحث روانشناسی تاکید براین هست که افراد ترکیبی از همه چیز هستند.
خوبی و بدی باهم و ما نمی توانیم با قاطعیت به افراد برچسب بزنیم که حقیقت آنها کدام است و اگر غیر از آن باشد متهم به دو رویی هستند.
فردی که هم می تواند چهره ای موجه از خود نشان دهد و هم چهره ای غیرموجه پس پتانسیل هردو چهره را دارد و به فعلیت رساندن هرکدام بستگی به فضا و بستر متناسب با خود دارد.
اینکه ما افراد را چگونه تربیت کردیم،چگونه جامعه پذیر کردیم و چگونه بستری فراهم کردیم که اجازه ی به فعلیت رساندن چهره ی غیرموجه را به خود می دهند جای سوال و بررسی دارد!!!؟؟؟